Saturday, February 7, 2015

WCP:LANGSTON HUGHES


بگذار آمریکا دوباره امریکا شود
SATURDAY, FEBRUARY 07, 2015
بگذار آمریکا دوباره امریکا شود( بگذار این وطن دوباره وطن شود) گیل آوایی
شعرِ " بگذار آمریکا دوباره امریکا شود" را پیشتر زنده یاد شاملو به " بگذار این وطن دوباره وطن شود" تلخیص و ترجمه کرده بود.
این شعر را لنگستن هیوز در سال 1935 سروده است. نسخه اصلی آن در ماه جولای سال 1936 در مجله اسکوایر مگزین[1] منتشر شد. بعدها در کانزاس مگزین 1937 بازانتشار یافت و بازنگری شده در یک مجموعه شعر لینگستن هیوز بنام یک آواز نو، توسط نظم بین المللی کارگران[2] در سال 1938 منتشر شد. این شعر از رویای امریکایی سخن می گوید که هیچگاه وجود نداشت! اگر چه " رویای امریکایی" را همیشه به طنر "کابوس امریکایی" گفته ام !
هرچه هست این شعر را دوباره به فارسی برگردانده ام
گیل آوایی
بگذار آمریکا دوباره امریکا شود
لنگستن هیوز[3] (1902-1967 )
بگذار امریکا دوباره امریکا شود
بگذار رویایی شود که باید می شد
بگذار پیشگامی در دشت باشد
به جستجوی خانه ای که برای خود آزاد است
( امریکا هرگز برای من آمریکا نبود)
بگذار آمریکا رویای آرزومندانی باشد که آرزویش را داشتند
بگذار آن سرزمین بزرگ عشق باشد
جایی که هرگز نه شاهان تجاهل، نه حاکمان ستمگر تمهید می کنند
که هیچ انسانی توسط کسی در بالا لِه نمی شود
( امریکا هرگز برایم چنان نبود)
آه، بگذار سرزمین من جایی باشد که آزادی
با تاج گلِ دروغین، تاج برسر نمی شود
ولی فرصت در آن واقعی و زندگی آزاد است.
برابری را در هوایش تنفس می کنیم.
( برای من در این میهن هرگز نه برابری وجود داشت، نه آزادی در این میهن آزاد)
بگو کیستی که در سیاهی زمزمه می کنی؟
و کیستی که نقابت را بر ستارگان می کشی؟
من سفید پوست فقیرم، تحمیق و تنها شده
من سیاهِ با جای زخمهای بردگی ام
من مرد سرخپوستی ام که از سرزمینم رانده شدم
من مهاجرِ جدا شده از امیدی ام در جستجوی همان طرح احمقانه ای که سگ، سگ را می خورد، و توانمند ناتوان را لِه می کند.
من همان مرد جوانی ام سرشار از نیرو وُ امید، ژولیده در همان زنجیرِ بی انتهای سود، قدرت، بدست آوردن و تصرفِ زمین!
قاپیدنِ طلا! چنگ انداختن به شیوه های ارضاء نیاز!
به کار کشیدن انسانها و بالا کشیدن مزدهاشان!
تصاحب همه چیز برای طمع شخصی یک نفر!
من کشاورزم، بسته به زمین
من کارگرم بسته به ماشین
من سیاهم، خدمتکار همۀ شما
من مردُمم، فروتن، گرسنه،
یعنی که هنوز گرسنه ام همین امروز علیرغم رویایی- که باید باشد-
تا امروز سرکوب شده، - آه پیشگامان!
من، انسانی هستم که هرگز نشد در جلو باشم
فقیرترین کارگری که سالها مبادله شد
هنوز منم که رویای اولیه ام را در سر دارم.
در دنیای کهن، در حالیکه هنوز یک خدمتکار شاهانم
کسی با رویایی چنان نیرومند، چنان دلیرانه، چنان حقیقی
که حتی هنوز نشانه های توانمند تحقق آن
در هر آجر و سنگ، در هر تغییری می بیند که امریکا را چنان نمود که شده است.
آه، من همان انسانی هستم که دریاهای دور را در جستجوی جایی که وطنم شود، در نوردیده ام.
برای من، همانی که ساحل تاریک ایرلند، دشتهای لهستان و چمنزارهای انگلستان را ترک کرد
و از شنزارهای افریقای سیاه کنده شدم، آمدم میهن آزادی را بسازم.
آزادی؟
چه کسی گفت آزادی؟ من که نگفتم؟
یقینا من نگفتم؟ میلیونها آسودۀ امروز هم؟
میلیونهایی که وقتی اعتصاب کردیم شلیک شدند؟
میلیونهایی که هیچ چیز برای مزدمان ندارند؟
برای همۀ رویاهایی که امروز تقریبا مرده است.
آه بگذار آمریکا دوباره آمریکا شود
بگذار سرزمینی شود که هیچ وقت نشده است
و هنوز سرزمینی شود که هر انسانی آزاد است.
سرزمینی که از آنِ من است- انسان تهیدست، سرخپوست، سیاه، من! که آمریکا را ساخت.
کسی که عرق تن و خونش، کسی ایمان و دردش
کسی که آب شد، کسی که در باران شخم زد؛
باید رویای نیرومندمان را دوباره بیاورد.
حتمن، مرا با هر اسم زشتی که بخواهی صدا کن
فولاد آزادی آلوده نمی شود ( فولاد آزادی زنگ نمی زند )
سرزمینمان، آمریکا، را باید از آنهایی که همچون زالو در زندگی مردم زیسته اند، بازپس بگیریم.
آه، آری
آشکارا می گویم
آمریکا هرگز برای من آمریکا نبود
و با این حال به این سوگند قسم می خورم
آمریکا خواهد بود!
بدون زخم و آوار مرگ گانگستر ما
تجاوز، گسست پیوند و پنهانی و دروغ
ما، مردم، باید آزاد کنیم
سرزمین مان، معادن مان، گیاهانمان، رودخانه هامان، کوهستانها و دشتهای بیکران را
همه، همه را بر این ایالتهای سبز سبز بکشیم
و دوباره آمریکا را بسازیم.

No comments:

Post a Comment