Saturday, January 31, 2015

WCP:YANIS RITSUS


کنارکشیدن
ته خیابان ناپدید شد
ماه هم بیرون آمده بود
آواز پرنده ای میان درختان
داستان همیشگی، ومعمول
که کسی چیزی ندیده بود.
زیر نور دوچراغ برق
لکه بزرگی از خون
یانیتس ریتسوس

.برگردان آزاد از اسپانیایی

Thursday, January 29, 2015

WCP:LORCA

لورکا 
دختر ناز به چیدن زیتون هاست 
در احاطه ی بُرجِ بادْانداز!
چهار سوار بر یابوهای آندلسی گُذشتند،
جامه هاشان آبیُ سبز
وَ شولای سیاه شان بُلند...
«ـ دخترک! بیا به کوردُبا!»
دختر اعتنایی نمی کند.
سه گاوبازِ جوانِ باریکْ اندام
با جامه های نارنجی گُذشتند،
شمشیرهای شان از نُقره ی عتیق...
«ـ دخترک! بیا به سویل!»
دختر اعتنایی نمی کند.
وقتی غروب ارغوانی شُد
از نورهای پراکنده جوانی گُذشت،
با آسِ ماهُ گُل های سُرخ...
«ـ دخترک! بیا به غرناطه!»
وَ دختر اعتنایی نمی کند.
دخترِ ناز همْچنان به چیدنِ زیتون هاست
وَ باد بازوانِ دودیِ خود را
بَر کمرگاهش حلقه می کند!
__ فدریکو گارسیا لورکا __

WCP:BORGES AND I

...

WCP:BERTOLDT BRECHT:فردی متزلزل

ین چنین می گویی
که برای هدف ما به نظر می رسد اوضاع مساعد نیست.
تیرگی را ژرفا می شود افزون
و توان ها دارد روی به کاهش.
هست وضع ما دشوارتر اکنون
از این پس این همه سال،این همه کار دشوار،
از زمانی که شد اول بار آغاز این کار.
دشمن اما،برجامانده هنوز
با در اوج توان و نیرو.
به نظرمی رسد افزون شده باشد حتی قدرت او.
هست چیزی در او پنداری،کرده شکستش را غیر ممکن.
ما،ولیکن،چه بسا لغزش ها داشته ایم،این را
انکار نباید کرد.
روی در نقصان بنهاده شمار ما.
سخت در بی نظمی مانده شعار ما.
پاره ای از سخنان ما را دشمن کرده ست چنان
مسخ و تحریف
که تشخیص آن ممکن نیست.
زآنچه گفتیم،چه چیزش اکنون هست غلط؟
پاره از آن یا بالکل،از سرتابن؟
چه کسی هست هنوز
اعتماد ما را در خور؟
ما عقب ماندیم آیا و کنار افتادیم از جریان زنده
ناتوان از درک آن دگران
ناتوان از تفهیم سخن خود؟
باید آیا اکنون منتظر بخت و تصادف باشیم؟
آنچه می پرسی این هاست.
به جز پاسخ خود
پاسخی،بهرچنین پرسش ها،لیک نخواهی یافت.
«برتولت برشت»
فردی متزلزل
ترجمه:سعید یوسف